بی بال پریدن..
 
قالب وبلاگ

هنوز هم منتظرم

در کنار آن جاده قدیمی

منتظرم.

شاید

کسی تنهاییم را بنگرد و به حالم اشک ریزد

شاید بی اختیار

آهی بکشد و بگذرد.

حتی یک حرف هم مرا آرام می کند

اما

نه حرفی

نه واژه ای

ونه دستی

گذرش به این جاده متروک نمی افتد.

شده ام مانند  دستمال های گلوله شده کنار جاده

که هر کس با دیدنش

قیافه اش را در هم میبرد

و سرعت حرکتش را بیشتر میکند.

او هم تنهاست.

تنهاست که رفتگر شب ها

با جاروی خود نوازشش میکند

و مدام در گوشش میخواند که برو...برو..

 

قبول کردم

همان شب.

گفتم باشد می روم

اما

مگر از جا کندن دل راحت است؟!

اصلا اگر آسان بود چرا فرهاد به خود زحمت کندن کوه را داد؟!!!

آری!

من حتی

به خطوط سفید این جاده

که سالهاست همدم تنهایی مردمک های چشمانم  شدند

دل بسته ام.

به این جاده

به این سکوت بی پایانش

و سردی شبهای تاریکش

دل بسته ام.

 

 

نزدیک سحر است.

صدای جاروی رفتگر

دورتر و دورتر می شود.

من نیز با او همراه شدم.

اما

تنها ماند ،باز هم این دل.

خداحافظت باشد ای دل!

در کنار جاده ای که هنوز سوت و کور است،

خداحافظت باشد

پینوشت:هر کجای شهر هم که بروم،آسمان همین رنگیست......باید ماند و سوخت.

 

 

 

 

 

یا صاحب الزمان


[ سه شنبه 91/4/13 ] [ 7:21 عصر ] [ نقل و نبات ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

من بی اسم تو بسمل باران را فراموش خواهم کرد من که نه گرگ پیراهنم را دریده و نه چاه مویه هایم را برملا خواهد کرد..... تنها اینجا هستم تا کمی با تو دردو دل کنم... تویی که این روزها تنها نامت را درشناسنامه ی کوچه ها می نویسند...
امکانات وب
  • صدرا آپ
  • بک لینک
  • دانلود آهنگ جدید